دوران پیش از تکنوکراسی ، دنیا چگونه بود؟
تکنوکرات: قبل از ابداع واژه تکنوکراسی، ایدههای تکنوکراتیک یا شبه تکنوکراتیک شامل حکمرانی توسط کارشناسان فنی توسط افراد مختلف، به ویژه نظریهپردازان سوسیالیست اولیه مانند هانری دو سنت سیمون، ترویج میشد. این امر با اعتقاد به مالکیت دولت بر اقتصاد، با تبدیل کارکرد دولت از حاکمیت خالص فلسفی بر مردم به مدیریت علمی اشیا و جهت دهی فرآیندهای تولید تحت مدیریت علمی، بیان شد. به گفته دانیل بل:دیدگاه سنت سیمون از جامعه صنعتی، چشم اندازی از تکنوکراسی ناب، سیستمی از برنامه ریزی و نظم عقلانی بود که در آن جامعه نیازهای خود را مشخص می کرد و عوامل تولید را برای دستیابی به آنها سازمان می داد.
بل با استناد به عقاید سنت سیمون، به این نتیجه میرسد که «اداره امور» با قضاوت عقلانی، ویژگی تکنوکراسی است.
الکساندر بوگدانوف، دانشمند و نظریه پرداز اجتماعی روسی نیز مفهومی از فرآیند تکنوکراتیک را پیش بینی کرد. هم داستانهای بوگدانف و هم نوشتههای سیاسی او که بسیار تأثیرگذار بودند، نشان میدهند که او نگران این بود که انقلابی که در راه است علیه سرمایهداری میتواند به جامعهای تکنوکراتیک منجر شود.
از سال 1913 تا 1922، بوگدانف خود را در نوشتن یک رساله فلسفی طولانی از ایدههای اصلی غوطه ور کرد، «تکتولوژی: علم سازمان جهانی». فنشناسی بسیاری از ایدههای اساسی تحلیل سیستمها را پیشبینی کرد که بعداً توسط سایبرنتیک مورد بررسی قرار گرفت. بوگدانف در تکتولوژی، با در نظر گرفتن آنها به عنوان سیستم روابط و جستجوی اصول سازمانی که زیربنای همه سیستم ها هستند، متحد کردن همه علوم اجتماعی، زیستی و فیزیکی را پیشنهاد کرد.
مسلماً، ایده افلاطونی درباره شاهان فیلسوف نشان دهنده نوعی تکنوکراسی است که در آن دولت توسط افرادی با دانش تخصصی اداره می شود، در این مورد، دانش خیر به جای دانش علمی. بهترین درک خوب باید برای رهبری دولت قدرت داشته باشد، زیرا آنها آن را به سمت مسیر خوشبختی هدایت می کنند. در حالی که دانش خیر با دانش علم متفاوت است، حاکمان در اینجا بر اساس درک خاصی از مهارت های فنی به جای دستورات دموکراتیک منصوب می شوند.